حکایت های آموزنده- مگر مرا نداری ؟
05 آبان 1399 توسط السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا (س)
گنجشک کنج آشیانه اش نشسته بود
خدا گفت: چیزی بگو
گنجشک گفت: خسته ام
خدا گفت: از چه ؟
گنجشک گفت: تنهایی، بی همدمی. کسی تا به خاطرش بپری، بخوانی، او را داشته باشی.
خدا گفت: مگر مرا نداری ؟
منابع :
1-سایت ” http://dastankotah1.blogfa.com “
2- سایت ” http://www.stakhrvang.blogfa.com “