برای کنترل ذهن به چه چیزهایی بیندیشیم
برای تربیت ذهن، دو نوع عملیات باید انجام شود: یکی منصرفکردن ذهن از امور بد، و دیگری، متوجّهکردن ذهن به امور خوب. در رأس امور خوب هم خود خداوند است! خدا با آن عظمت، خودش را وسیلۀ تربیت ما قرار میدهد؛ از بس که ما را دوست دارد. میخواهد به ما قوّت ذهن و فکر بدهد، میگوید: «به من فکر کن؛ به قدرت من، به علم من! به مهربانی من، به اینکه همهچیز دست من است…»
آنچه موجب میشود آدم بتواند به خدا فکر کند عظمت خداست. اذکار مهم نماز را ببینید: «اللهُ أکبر» «سُبحانَ ربّی العَظیمِ و بِحَمدِه»، «سُبحانَ ربّی الأعلی وَ بِحَمدِه» همه اینها به عظمت و بزرگیِ خدا اشاره دارد.
در نماز جایی که باید بیشترین توجه انسان در آن لحظه باشد، همان موقعِ «الله اکبرِ» اول نماز است. طبق روایات اگر کسی در اول نماز توجّه کند، در طول نماز هم خدا به او کمک میکند که یکمقدار توجّه پیدا کند. اما کسی که اول نماز بیاعتنا باشد، خدا میفرماید: «یَا کَاذِبُ أَ تَخْدَعُنِی» (مستدرکالوسایل/۴/۹۶) دروغگو داری مرا گول میزنی؟ لااقل یک لحظه در اول نماز که میتوانی به خدا توجّه کنی!
اگر انسان نمیتوانست به امور خوب و مثبت، مخصوصاً ذات پروردگار توجّه کند و نمیتوانست ذهنش را کنترل کند، خدا دستور نمیداد که او را زیاد یاد کنیم «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا» (احزاب/۴۱) حتی نمیفرمود: کسی که از یاد خدا خودداری کند مجازات میشود! «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا» (طه،۱۲۴) پس ما حتماً میتوانیم.
از کم شروع کن؛ یعنی سعی کن یکلحظه به یاد خدا بیفتی، وقتی ذهنت منصرف شد، دوباره آن را برگردان و بعد، این را ادامه بده و تعدادش را زیاد کن. یعنی تعدادِ «بهیاد خدا افتادن» را در زندگیات زیاد کن، تا مقدارِ یاد خدا افزایش پیدا کند. متمرکزشدن روی یاد خدا، بسیار دشوار است. ولی مکرّر به یاد خدا افتادن بسیار آسان است. لذا فرمودهاند تسبیح بهدست بگیرید. همینطور که نخ تسبیح نمیگذارد دانهها پراکنده بشوند، خود تسبیح و ذکر هم نمیگذارد ذهن تو پراکنده بشود. ده تا را بدون توجه میگردانی، یک دفعهای در یازدهمی یادت میافتد.
پیامبر(ص) به ابوذر میفرماید: «عَلَیکَ بِتَلاوَةِ القُرآن» (خصال/۲/۵۲۵) قرآن بخوان؛ قرآن توجّه تو را به مفاهیم خوب، جلب میکند، گاهی ذهنت را میبرد به آن نقطۀ بهشت، گاهی به آن گوشۀ جهنّم و گاهی به سوی یک مفهوم دیگر.
فکرکردن بدون قرآن، مثل ورزشکردن بدون مربّی است! چون از نظر معنوی و روحی، دل ما دست خداست و خدا با قرآن دارد با ما صحبت میکند. اول شیطان را-که ذهن آدم را خراب میکند- کنار بزن. بعد بنشین پای قرآن، یک معجزهای برایت اتفاق میافتد. وقتی قرآن میخوانی، در واقع خدا دارد با تو حرف میزند و ذهن تو هم که در اختیار خداست؛ آنچه هنگام خواندن قرآن به ذهنت خطور میکند، دستِ خداست و خدا میگوید: تو قرآن بخوان، من با قرآن-همین الآن- با تو حرف میزنم.
علی(ع) میفرماید: «الذِّکرُ مِفتاحُ الأُنس» (غرر الحکم/۳۷) ذکر کلید اُنس است و اُنس شدیدترین محبّتها را بهدنبال میآورد. علی(ع) میفرماید: اگر مدام خودت را به یاد خدا بیاندازی از غفلت نجات پیدا میکنی «بِدَوامِ ذِکرِ الله تَنجابُ الغَفلَة» (غرر الحکم/۳۰۰) با خدا ورزش و تمرین کن! بوعلی سینا وقتی میدید زور ذهنش نمیرسد یک مسئلۀ علمی را حل کند، دو رکعت نماز میخواند و حل میکرد. (و کان إذا أشکلت علیه مسألة…؛ شذراتالذهب/۵/۱۳۳) یعنی میرفت با خدا ورزش میکرد، تا زورش زیاد شود و بتواند عالم را زیر و رو کند.
خداوند در حدیث قدسی میفرماید: هر بندهای را ببینم که قلبش غالباً بهیاد من است، ارادۀ زندگیاش را بهعهده میگیرم، مونس و همنشین و همصحبت او میشوم، (أَیُّمَا عَبْدٍ اطَّلَعْتُ عَلَى قَلْبِهِ…؛ عدهالداعی/۲۴۹) بعضیها اینقدر در فکر خدا هستند که خدا به آن فکر و ذهن علاقه پیدا میکند، بهحدّی که اگر چیزی بخواهد حواسش را پرت کند خود خدا نمیگذارد. یکمقدار ذهنت را برای ادارۀ زندگی بگذار اما بخش جدّی ذهنت را برای خدا و اولیاء خدا بگذار، برای نعمات خدا و برای بهشت و قیامتِ خدا بگذارد، ذهنت را به امور معنوی مشغول کن.
منبع:سایت استاد پناهیان