دلم می خواست هر شب جمعه با امام زمان کربلا باشم
یوسف نرجس
دلم می خواست هر شب جمعه با امام زمان کربلا باشم
به دنبال یوسف نرجس در به در توی کوچه ها باشم
مرا کشته درد شیدایی امان از این عشق و رسوایی
دلم می خواست قبر گمشده را با امام زمان می شدم زوار
اباصالح روضه می خواند ومیزدم من سر بر درو دیوار
به یاد آن صورت نیلی که خورده بود از عدو سیلی
دلم می خواست گوشۀ حرمت با امام زمان روضه می خواندم
که یک صبح جمعه با مهدی در کنار بقیع ندبه می خواندم
رقیه بود و علی اصغر سکینه بود و علی اکبر
دلم می خواست یک دعای فرج قسمتم می شد وادی عرفات
به هنگام مردنم می شد آب غسل من آب شط فرات
پیامبر بود و گل طه علی بود و همسرش زهرا
دلم می خواست انتظار فرج با دعای فرج می رسید پایان
اگر آید یوسف زهرا درد پهلویش می شود درمان
شود قبر گمشده پیدا شود درمان سینه زهرا
دلم می خواست یک شب جمعه یک دعای کمیل کربلا باشم
دلم می خواست یک شب جمعه یک دعای کمیل در نجف باشم
به محراب کوفه من یک شب با امام زمان کربلا باشم
دلم می خواست قسمتم می شد یک محرم در کربلا باشم
بگیرم یک مشک پر آب و ساعتی دور بچه ها باشم
کنم پیدا دست سقا را ببوسم من اشک زهرا را
بیا ای حلال مشکلها تو را جان مادرت زهر
یا ابا صالح یا ابا صالح
منابع :
1- سایت ” http://sarzamineman1390.blogfa.com “
2-سایت ” https://hw19.cdn.asset.aparat.com “