کنترل ذهنت را خودت به دست بگیر
کسی که غذای زیادی در اختیارش باشد و مدام پُرخوری کند، هم به خودش ضرر زده و هم در نظر دیگران، آدم «شکمبارهای» تلقی میشود. اما دربارۀ کسی که مدام از وسایل جلبکنندۀ توجه (مثل تلویزیون، اینترنت و…) استفاده میکند، تعابیر بدی بهکار نمیرود؛ چون این کار هنوز در جامعۀ ما یک رفتار بد، تلقی نمیشود، درحالیکه ضرر و بدیِ این کار، خیلی بیشتر از پُرخوری است!
روانشناسها میگویند «اگر کسی زیاد تلویزیون نگاه کند، خرفت میشود» اگر از رادیو داستان گوش بدهی بهتر از این است که از تلویزیون، سریال نگاه کنی؛ چون یکمقدار فعالیت ذهنیات بیشتر است و ذهنت آنقدر تنبل نمیشود! کسی هم که زیاد به اینترنت مراجعه میکند، بیماریاش شبیه اعتیاد است!
امروزه وسائل و عوامل مختلفی برای جلبِ توجه مردم ایجاد شده است و این درواقع توهین به شخصیت انسانهاست! چون دارد میگوید «بگذار من برایت تعیین کنم که الان به چه چیزی توجه کنی!» اصلاً چرا یک عامل بیرونی باید توجّه تو را جلب کند؟! انسان باید سعی کند کنترلِ توجهاش دستِ خودش باشد و زیاد نباید در فضایی قرار بگیرد که دیگران توجّه او را جلب کنند؛ حتی سخنرانیهایِ خوب مذهبی! یعنی اگر همیشه بخواهی یک کسی توجّه تو را به امور معنوی جلب کند تا حالت خوب بشود، این هم بد است.
بهترین لحظات عبادت، سحر است که نه نماز جماعت هست، نه موعظهکنندهای، نه روضهخوانی، نه دعاخوانی، فقط خودت هستی و خودت! آن لحظهها تعیینکننده است؛ سعی کن خودت توجّه خودت را به یک چیزی جلب کنی. حالا اگر توانستی به چیزی فکر کنی درست است! این یکی از مهمترین وجوه قدرت آدمی است و خدا قدرتمندان را دوست دارد.
دین از ما میخواهد کنترل ذهنمان را به دست خودمان بگیریم. در دین، تعابیر متعددی وجود دارد که به «کنترل ذهن» اشاره دارد؛ یکی از آن کلمات «ذکر» است. ذکر، یعنی کنترل ذهن، در مقابل «غفلت» که به معنای عدم کنترل ذهن است؛ یعنی عدم توانایی در توجه پیداکردن.
امام صادق(ع) میفرماید: ریشۀ همۀ بدبختیها غفلت است و ریشۀ همۀ سعادتها ذکر (…وَ أصْلُهُمَا مِنَ الذِّکْرِ وَ الْغَفْلَة؛ مصباحالشریعه/55) گرایشهای خوب در ما زیاد هست و گرایشهای بدمان هم ضعیف است. گرایشهای خوبمان اگر ارضاء بشوند لذّتبخشتر است و گرایشهای بدمان اگر ارضاء بشوند ناراحتکننده است(هرچند ممکن است یکذرّه لذّت هم ایجاد بشود) پس چرا معمولاً بد میشویم و خوب نمیشویم؟ بهخاطر ذکر!
خیلیها فکر میکنند که دنیا بهخاطر اینکه نقد و شیرین است، دلِ آدم را برده است و آخرت هم چون نسیه است و شیرینیهایش را نچشیدهایم، دل ما را نبرده است. این افراد بهشدّت اشتباه میکنند! چرا؟ چون نقدبودنِ شیرینی دنیا به تو اثبات میکند که دنیا شیرین نیست! تو خودت سرِ خودت کلاه گذاشتهای. آخرت هم چون نسیه است، شیرینتر است؛ چون خیالِ شیرینی از خود آن شیرینی بالاتر است!
دنیا در کنار هر لذّتش، زجری به تو میدهد که باعث میشود حالت از دنیا بههم بخورد! دنیا چون ذکرش بیشتر در ذهن ما هست و بیشتر به یادش هستیم، دلمان را برده است؛ دربارۀ آخرت هم همینطور است؛ یعنی چون کمتر ذکر آخرت را کردهایم، کمتر دل به آن دادهایم. البته این وضعیتِ آدمهای معمولی است.
اما آدمهای خوب اینگونه هستند که آخرت برایشان نقد است: «هم وَالْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ…» (نهجالبلاغه/خطبه 193) خوبها باطن دنیا و خباثت بدیها را میبینند. آنها مثل کسی که مواد متعفن را میبینند، به دنیا بیمیل هستند. خیالپردازی بلایی سر آدم آورده که دنیا به او میچسبد، از بس فکرش را کرده است؛ از بس به خودش تلقین کرده است.
ذکر دنیا و غفلت از آخرت، آدم را خراب میکند؛ پس ماجرا سر ذکر و غفلت است. امامصادق(ع) میفرماید «إِذَا أَحْبَبْتَ شَیْئاً فَلَا تُکْثِرْ مِنْ ذِکْرِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ مِمَّا یَهُدُّک» (کافی/6/459) وقتی چیزی را دوست داری، زیاد به فکرش نباش، زیرا این کار خُردت میکند! دنیا با نقد بودنش آدم را خراب نمیکند؛ بلکه این فکر و ذکر دنیاست که آدم را خراب میکند! پس چطور انتظار داری، آخرتی که نسیه است، بدون فکر و ذکرش، تو را آباد کند؟!
منبع:سایت استاد پناهیان