قدرت روحی را چگونه باید تمرین کنیم
یکی از ضعفهای فرهنگ دینی جامعۀ ما این است که معمولاً برترین شاخص دینداری و معنویت را برخورداری از قوت و قدرت روحی نمیدانیم. وقتی از ما بپرسند: آدم خوب و دیندار چه آدمی است؟ معمولاً میگوییم: کسی که مهربان و باگذشت باشد و… یعنی یکسری صفاتی را بیان میکنیم که دلالت بر نرمی، انعطافپذیری و فهم و بصیرت دارد. البته اینها خوب است اما مهمترین ویژگیِ یک آدم خوبِ دیندار که اول باید به ذهن بیاید این است که «قدرتمند و برخوردار از قوت روحی باشد»
البته معنای قدرت و قوت روحی این نیست که آدم، خشن باشد و انعطاف نداشته باشد! اتفاقاً کسی که قدرت روحی داشت، مهربانتر هم خواهد شد. قوت روحی، منشأ بسیاری از خوبیهاست، امامزمان(ع) هم وقتی تشریف بیاورد، اصحاب خود را مهربانتر یا سخاوتمندتر نمیکند، بلکه اصحاب خود را 40برابر قویتر میکند (وَ أُعْطِیَ قُوَّةَ أَرْبَعِینَ رَجُلًا؛ غیبتنعمانی/310)
قدرت روحی، یکی از خوبیهای آدم نیست، بلکه برآیند همۀ خوبیهاست و داشتنِ ضعف هم یکی از بدیهای آدم نیست، بلکه آورندۀ همۀ بدیهاست. معمولاً همۀ بدیهای آدم از سرِ ضعف است؛ حتی رفتن سراغ شهوات هم برای این است که انسان از قوت روحی برخوردار نیست و لذت قدرتمندبودن را نمیچشد. قدرت فقط بهدرد میدان جنگ با مستکبران و ظالمان نمیخورد؛ بلکه بهدردِ جنگ با شیطان و نفسِ اماره هم میخورد.
اولین یا برترین شاخص تقوا، ایمان و معنویت، این است که تو قوی باشی! این فرق بین دینداری درست و نادرست، و فرق بین دینداری حقیقی و قلابی است. قدرت روحی، برترین شاخص دیانت و آدمیت است؛ آدم باید قوی باشد! البته قدرت و قوت، اصلش درونی است، قدرت بیرونی فرع ماجراست. اگر ما از قدرت بیرونی هم خوشمان میآید، بهخاطر این است که کلاً از قدرت خوشمان میآید. منتها اگر کسی قدرت روحی داشته باشد، شایستهتر است.
مهمترین «فضیلتِ انسانی» که بچهها به آن توجه دارند، قویشدن است. بچهها در سنین کودکی، دوست دارند قوی بشوند و این یکی از اولین درخواستهای کودک است. در دوران دبستان هم، مهمترین شاخص-در تربیت- این است که بچهها قوی بار بیایند.
حالا این قدرت روحی را چگونه باید تمرین کنیم؟ همانطور که برای تقویت عضلات بدن، باید ورزش و تمرین کنیم، قدرت روحی را هم باید با «ورزش ذهنی» تمرین کنیم، ورزش ذهنی هم با کنترل ذهن است، یعنی «ذهن من هرجایی نباید برود، آنجایی باید برود که من به او دستور میدهم» چون قدرت روحی به قدرت ذهنی خیلی وابسته است و تمرین ذهنی، راه رسیدن به قدرت روحی است.
امام خمینی(ره) میفرماید: «بدان که اوّل شرط از براى مجاهد در این مقام(مقام تهذیب نفس) و مقامات دیگر، که مىتواند منشأ غلبه بر شیطان و جنودش شود، حفظ طائر خیال است. چون که این خیال مرغى است بس پرواز کن که در هر آنى به شاخى خود را مىآویزد، و این موجب بسى از بدبختیهاست. و خیال، یکى از دستاویزهاى شیطان است که انسان را به واسطه آن بیچاره کرده به شقاوت دعوت مىکند... و ملتفت باش که خیالات فاسده قبیحه و تصورات باطله از القائات شیطان است که مىخواهد جنود خود را در مملکت باطن تو برقرار کند» (شرح چهلحدیث/ص17و18) یکی از القائات شوم شیطان، سوء ظن به خداست، نگذار این سوءظن به خدا حتی ناخودآگاه و ناخواسته به ذهنت راه پیدا کند، کنترلش کن.
در ادامه میفرماید: «تو که مجاهدى با شیطان و جنودش و مىخواهى صفحه نفس را مملکت الهى و رحمانى کنى، باید مواظب کید آن لعین باشى و این اوهام برخلاف رضاى حقتعالى را از خود دور نمایى تا إنشاءاللّه در این جنگِ داخلى، این سنگر را که خیلى مهم است از دست شیطان و جنودش بگیرى، که این سنگر به منزله سرحدّ است، اگر اینجا غالب شدى امیدوار باش.» (همان) یعنی سنگر ذهن و خیالات انسان، به منزلۀ مرز است. پس کنترل ذهن انجام بده و نگذار به ذهنت، حرفها و فکرهای بد، خطور کند.
یک مثال برجسته برای تمرین کنترل ذهن، سرِ نماز است. نماز به شدّت تکراری است؛ برای اینکه در نماز، چیزی نباشد که توجّه تو را به خودش جلب کند. اصلاً انگار نماز تمرین کنترل ذهن است. تو را در یک قالب رفتاری خاص قرار میدهد تا ببیند کنترل ذهن داری یا نه؟
کنترل ذهن یعنی اینکه «بتوانی به موضوعی که میخواهی بیاندیشی» کنترل ذهن یعنی اینکه کسی توجّه تو را به چیزی که نمیخواهی جلب نکند. اگر کسی خواست توجّه تو را به چیزی جلب بکند، باید از تو اجازه بگیرد و تو اگر اراده کردی، بتوانی توجّه خودت را منصرف کنی. قدرت ذهن یعنی اینکه هر مقدار خواستی بتوانی دربارۀ یک موضوع فکر کنی. مثلاً یک ساعت یا دو ساعت بتوانی دربارۀ آن موضوع فکر کنی. قدرت کنترل ذهن یعنی بتوانی به یک موضوع، عمیق فکر کنی نه سطحی؛ یعنی یک تمرکز فوقالعاده عمیق پیدا کنی.
علامه طباطبایی(ره) برای کنترل ذهن، یک ورزشی را توصیه کرده است. همانطور که ورزش میکنی و بازوی خودت را قوی میکنی میتوانی برای رسیدن به قدرت روحی، این تمرین را انجام دهی. ایشان در «رسالة الولایة» میفرماید: «مکان خلوتی را انتخاب کن که هیچ مشغولکنندهای از قبیل نور و صدا و غیره در آنجا نباشد. سپس طوری بنشین که مشغول به کاری نشوی و حواست پرت نشود و چشمانت را بسته نگه دار. آنگاه صورتی را-مثلاً صورت الف- یا یکی از اسماء الله را در خیال خود مجسّم کن که کاملاً توجّهات به آن معطوف شود و هشیار باش که هیچ صورت خیالیای وارد محوّطۀ صورتِ الف نشود. در این هنگام که ابتدای کار است در مییابی که صورتهای خیالی دیگر مزاحم تو شده و میخواهند ذهن تو را تاریک و مشوّش نمایند… اگر چند روزی به تخلیه و پاکسازی این خیالاتِ مزاحم اقدام نمایی(و آنها را کنار بزنی) بعد از مدتی مشاهده میکنی آن خیالات و خواطر رو به کاهش گذاشته و هر روز کم میشود تا اینکه هیچ صورتی با صورت الف باقی نمیماند.»
برای کنترل ذهن، باید تمرین کنی؛ منتظر یک معجزه از آسمان نباش! از آیتالله بهجت(ره) پرسیدند: برای تمرکز فکر و حضور قلب در نماز، چهکار باید کنیم؟ ایشان فرمود: «در آنی که متوجه شدید، اختیاراً منصرف نشوید» (بهسوی محبوب/ص63) شما اختیاراً به چیز دیگری فکر نکن و عمداً حواس خودت را پرت نکن. البته برخی افکار، بیاختیار وارد ذهن میشود، در این صورت هرلحظه متوجه شدی، برگرد و توجهت را به نماز برگردان. بعضیها هستند که سرِ نماز صد مرتبه برمیگردند؛ اینها خیلی کم گیر میآیند! چون اکثراً وقتی حواسشان پرت میشود، بعد از نماز متوجّه میشوند!
ما اگر تمرکز داشته باشیم میتوانیم نظر خدا را برگردانیم. خدا از ما همین قدرت را میخواهد. اصلاً خدا ما را ساخته که قوی بشویم و خدا به قویها احترام میگذارد. حالا ممکن است بپرسید: مگر بنا نیست ما پیش خدا ضعیف بشویم؟ بله؛ در ادعیه میخوانیم «إرحَم عَبدَکَ الضَّعیف» اما اشتباه نشود که فکر کنی خدا از آدم ضعیف خوشش میآید! نه، خدا میگوید: پیشِ من باید ضعیف باشی و شاخ و شانه نکشی اما خودت باید قوی باشی؛ آنقدر باید قوی باشی که عالَم نتوانند از پسِ تو بربیایند.
از امیرالمؤمنین(ع) پرسیدند: تو چگونه دشمنان قدرتمند خود را به خاک میکشی و مغلوب میکنی؟ روش تو چگونه است؟ میفرمود: من اول با ابهّت خودم آنها را میزدم، همینکه جا میخورد، با شمشیرم او را میزدم. (وَ قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع بِمَ غَلَبْتَ الْأَقْرَانَ قَالَ بِتَمَکُّنِ هَیْبَتِی فِی قُلُوبِهِمْ؛ مناقب آلأبیطالب/2/ 116) همچنین علی(ع) فرمود: من درِ خیبر را با قدرت روحی خودم بلند کردم نه با قدرت جسم (…أُیِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَکُوتِیَّةٍ؛ امالیصدوق/514)
قدرت روحی داشته باش، بعد برو درِ خانۀ خدا. پس اینکه میگویند «باید درِ خانۀ خدا ضعیف باشیم» منظور چیست؟ اشتباه نشود! نه اینکه تو کلاً ضعیف باشی و بروی درِ خانۀ خدا! خدا میگوید: این کیست که آمده درِ خانۀ من سجده کرده است؟ او که همهجا سجده میکند! اصلاً روحیهاش اینطوری است که پیش همه ضعیف و ذلیل است! درحالیکه اول باید «لاالهَ» بگوید بعد «الّاالله» اول به دیگران(غیرِخدا) نه بگوید بعد بیاید درِ خانۀ خدا!
اگر قدرت ذهنی داشته باشی و بعد درِ خانۀ خدا بروی، آنوقت میتوانی نظر خدا را برگردانی! شرطش همین قدرت ذهنی است. خداوند به حضرت عیسی(ع) میفرماید: «لَا تَدْعُنِی إِلَّا مُتَضَرِّعاً إِلَیَّ وَ هَمَّکَ هَمّاً وَاحِدا فَإنَّکَ مَتَی تُدعُنی کذلکَ اُجِبکَ» (کافی/8/133) من را صدا نزن و دعا نخوان، مگر در حالتی که متضرّع هستی و همِّ تو یک همّ واحد است. هرموقع اینطوری من را صدا بزنی، من جواب تو را میگویم.
اینکه «همّ خودت را همّ واحد قرار بده» یعنی تمرکز ذهنی داشته باش و فقط به یک موضوع توجّه کن، این یعنی «نهایت توجّه» یعنی حواست جایی پرت نشود، اگر اینطوری خدا را صدا بزنی، حتماً جوابت را میدهد. ولی متاسفانه ما معمولاً نمیتوانیم به یک نقطه توجه کنیم، جز در یک لحظه! خُب این فایده ندارد. لذا باید تمرین کنیم تا قدرت تمرکز ذهنی پیدا کنیم.
منبع:سایت استاد پناهیان