سفر حضرت ابراهیم به کربلا
حضرت ابراهیم (ع) سال ها پیش از وقوع حادثه تلخ کربلا و شهادت امام حسین (ع)، سفری به این سرزمین خونین و پردرد و بلا داشت. سفری که خود نمی دانست چه حکمتی در آن نهفته شده است و در طی آن و در زمین کربلا متوجه آینده ای تلخ و اندوهبار شد که برای یکی از نوادگانش به وقوع می پیوندد.
حضرت ابراهیم (ع) سوار بر اسب بود که گذرش به سرزمین کربلا افتاد تا به محل شهادت حضرت ابی عبدالله (ع ) رسید. اسب حضرت به زمین خورد و حضرت ابراهیم (ع ) از اسب به زمین افتاد و سرش شکست و خونش جاری گشت و اشکش آمد و مخزون گردید.
در آن حال شروع به استغفار کرد و فرمود: خدایا مگر چیزی از من سرزده که دچار این بلا شدم؟
حضرت جبرئیل (ع ) نازل شد و فرمود: ای ابراهیم؛ گناهی از تو سر نزد لیکن در اینجا نوه دختر پیغمبر خاتم و پسر خاتم اوصیا کشته می شود و این خونی که از تو جاری شد با خون او موافقت کرد.
حضرت ابراهیم (ع ) با حالت حزن و اندوه فرمود: ای جبرئیل چه کسی او را می کشد؟
جبرئیل فرمود: آن کسی که اهل آسمان و زمین او را لعنت کرده اند و قلم بدون اذن بر لوح به لعن او جاری شده و خداوند وحی فرمود: به قلم که تو مستحق ستایش و مدح و ثنا هستی، به خاطر اینکه این لعن را نوشتی.
حضرت ابراهیم (ع ) (محزون و گریان ) دستهایش را بلند کرد و یزید را زیاد لعن کرد و اسبش با زبان فصیح آمین گفت.
حضرت ابراهیم (ع ) به اسبش فرمود: از نفرین من چه چیزی را متوجه شدی که آمین گفتی؟
گفت: ابراهیم یکی از افتخارات من این است که که تو سوار بر من شوی و وقتی که به زمین خوردم و شما از پشت من افتادی خیلی خجالت کشیدم و مسببش هم یزید بوده است.
منبع : باشگاه خبرنگاران جوان به آدرس ” https://www.yjc.ir “